شهید سیدمهدی شمس قاسمی

شهید سیدمهدی شمس قاسمی نام پدر : سید حشمت نام مادر: ام البنین گرجی زاده تاریخ تولد :1347/05/27 تاریخ شهادت : 1362/12/06 محل شهادت : چیلات جاویدالاثر

ادامه مطلب

شهادت هدیه ای است گرانبها از جانب پروردگار تبارک و تعالی برای بندگان خاص خود که نصیب هر کس نمی شود.
انسان باید راهی را طی کند که سعادتش در آن باشد؛ به پروردگار سوگند من سعادت خویش را نمی یابم مگر در پیمودن خط خونین حضرت سید الشهدا (ع) که راه تمام شهدای انقلاب اسلامی است.
برادران و خواهران متعهد و مسلمان! من خونم را دادم و شما سعی نمایید راهم را ادامه دهید.
شما برادران و خواهرانم! مشت گره کرده خود را هیچوقت باز ننمایید و همیشه پیرو خط امام و خط ولایت فقیه باشید، تا کسی نتواند در مقابلتان ....ایستادگی نماید.
دوست ندارم کسی که حتی ازمنافقین کوردل حمایت می کند، درمجالس ترحیم و دیگر جلسه هایم شرکت نماید.
پدرم، مادرم، برادرانم و ای خواهرانم! بدانید و مطمئن باشید که من امروز در راه جاودانه ای گام نهادم، که انتهای آن انشاءالله حکومت مستضعفین جهان است.

خاطرات کوتاه از شهید سیدمهدی شمس قاسمی
پدر شهید: ما همه ساله درایام محرم 10 روز را مراسم داشتیم و عزاداری میکردیم درمنزل خودمان در حدود 40 سال این مراسمات دایر بود. بچه های ما هم در این وادی قرار گرفتند. چون درخانه ی ما مراسم روضه خوانی بود و همیشه جلسه هفتگی و جلسات مذهبی برپا بود وحتی سید مهدی در آن سن کم در جلسات دعای توسل  می خواند فرزندان مان هم به این سمت و سو سوق پیدا کردند و عاشق اهل بیت و رهبرخودشدند .
موقعی که برادرش شهید شد، دیدم ایشان تحمل اینجا را ندارد وانگار دنیا برایش کوچک شد و من احساس کردم که او در دنیای دیگر سیر میکند و به من گفت: برادرم شهید شده و من دیگر طاقت ماندن ندارم ومن اصرارکردم مادرت وضعیت خوبی ندارد وسلامتی اش را ازدست داده، تو فعلاً در خانه بمان. من در نماز جمعه بودم وقتی به منزل آمدم دیدم شهید گوشه اتاق نشسته و مثل ابر بهارگریه و زاری می کند. گفتم: پسر چرا گریه می کنی؟ گفت: من نمی توانم اینجا بمانم. باید بروم. برادرم را خواب دیدم و به من گفت: بعد از من راه من را ادامه بده و رفت که رفت.

 

ویدئوها

صداها

کاربران آنلاین18
بازدیدکنندگان امروز 211
بازدیدکنندگان دیروز 975
کل بازدید ها 892314